قروقاطی!...

قروقاطی!...

سکوتم تحفه رنجی پنهانی ست...
قروقاطی!...

قروقاطی!...

سکوتم تحفه رنجی پنهانی ست...

رشوه

خاطره ها را رشوه می دهم

به روز هایم تا از بی تو بودن

صدایشان در نیاید...!

پایان یا آغاز؟!


وقتی تنهایم گذاشت و رفت بهش گفتم : خط زدن بر من پایان من نیست...آغاز بی لیاقتی توست...

سلامتی خودم


به سلامتی من... که الان دلم واسه یه بیمعرفت تنگه... بغضموقورت میدم که جلوهمه گریه نکنم... منی که باهراهنگی فقط یادیه نفرمیفتم... منی که این شبای سردوبی رویا روهدفون توگوش وبابغض میخوابم... منی که شکستنم ولی نمیتونم نبخشمشون رفیق حال وروزم شدیدبارونیه...