قروقاطی!...

قروقاطی!...

سکوتم تحفه رنجی پنهانی ست...
قروقاطی!...

قروقاطی!...

سکوتم تحفه رنجی پنهانی ست...

ای ستاره ها...

ای ستاره ها که بر فراز آسمان
با نگاه خود اشاره گر نشسته اید
ای ستاره ها که از ورای ابرها
بر جهان ما نظاره گر نشسته اید  

آری،این منم که در دل سکوت شب
نامه های عاشقانه پاره میکنم
ای ستاره ها اگر به من مدد کنید
دامن از غمش پر از ستاره میکنم

با دلی که بوی وفا نبرده است
جور بیکرانه و بهانه خوشتر است
در کنار این مصاحبان خود پسند
ناز و عشوه های زیرکانه خوشتر است

ای ستاره هاچه شد که در نگاه من
دیگر آنت نشاط و نغمه و ترانه مُرد
ای ستاره ها چه شد که بر لبان او
آخر آن نوای گرم عاشقانه مُرد

جام باده سرنگون و بسترم تهی
سر نهاده ام به روی نامه های او
سر نهاده ام که در میان این سطور
جستجو کنم نشانی از وفای او

ای ستاره ها مگر شماهم آگهید
از دورویی و جفای ساکنان خاک
کاین چنین به قلب آسمان نهان شدید
ای ستاره ها،ستاره های خوب و پاک

من که پشت پا زدم به هر چه هست و نیست
تا که کام او ز عشق خود روا کنم
لعنت خدا به من اگر به جز وفا
زین سپس به عاشقان با وفا کنم

ای ستاره ها که همچو قطره های اشک
سر به دامن سیاه شب نهاده اید
ای ستارهه ها کز آن جهان جاودان
روزنی به سوی این جهان گشاده اید

"رفته است و مهرش از دلم نمی رود
ای ستاره ها،چه شد که او مرا نخواست؟
ای ستاره ها،ستاره ها،ستاره ها!
پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟ "

زنده یاد "فروغ فرخزاد"

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم جمعه 25 بهمن 1392 ساعت 10:43 http://sooskesiah.blogsky.com

سلام فاطمه جونم
خیلی شعر قشنگی بود!!!

slm eshgham!
merC azizam

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد