قروقاطی!...

قروقاطی!...

سکوتم تحفه رنجی پنهانی ست...
قروقاطی!...

قروقاطی!...

سکوتم تحفه رنجی پنهانی ست...

تعطیل است...!


زنده یاد حسین پناهی:


 

می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !!!

چشمان بسته

دستم را می کشید تا قدم هایم به گام هایش برسند ….

باد می پیچید در پیچ وتاب شب گیسوان ش

گفت : ” چشمانت را ببند تا من به جای تو ببینم …”  ادامه مطلب ...

خوش شانسی

خــــــــــــــــــــــب

امروز چه روز خوبیه

شانسو حال میکنی؟!

رفتم مدرسه بعدا گفتن بلند شین برین خونتون!

جریان از اونجا شروع شده بود که سارا و دوستاش رفتن پیش خانم فراهانی که اعتراض کنن که چرا اولیا چارشنبه تطیل بودن و حالا شنبه رو هم تطیل کنین...خانم فراهانی هم گفته بود اگه شنبه نیاین غیبت موجهه!منم میدونستم ولی دلم واس معلم ریاضیم تنگیده بود رفتم ببینمش که رفته بود مکه!

رفتم دیدم نصف اولا و بیشتر سوما نیومدن

دومی ها هم که اصن نخودین

خلاصه تو کلاس بهاره گف تو میدونستی امروز غیبت موجهه؟!منم گفتم آره!که خیلی شیکو مجلسی بچه ها ریختن سرم!

بعدم گفتن بلند شین برین خونتون

ما هم الآن در جوار شما پای نتیم


غزل

امشب به قصه ی دل من گوش میکی           

فردا مرا چو قصه فراموش میکنی




ادامه مطلب ...

ببخش...

این شعرو تو وبلاگم که با ساحل درست کردم گذاشتم اما دلم نیومد اینجا هم نذارم

آخه وقتی میخونمش آرامش میگیرم... 


 


براو ببخشایید...
بر او که گاه گاه
پیوند دردناک وجودش را
با آب های راکد وحفره های خالی،از یاد میبرد

و ابلهانه میپندارد که حق زیستن دارد...!
براو ببخشایید...
برخشم بی تفاوت یک تصویر
که آرزوی دوردست تحرک
دردیدگان کاغذی اش آب میشود...

براو ببخشایید...
براو که درسراسرتابوتش
جزیان سزخ ماه گذر دارد
وعطرهای منقلب شب
خواب هزارساله ی اتدامش را
آشفته میکند...

براو ببخشایید...
براو که ازدرون متلاشی ست
اماهنوز پوست چشمانش از تصور ذات نور میسازد
وگیسوان بیهوده اش
نومیدوار ازنفوذ نفس های عشق میلرزد...

ای ساکنان سرزمین ساده ی خوشبختی
ای همدمان پنجره های گشوده در باران
براو ببخشایید
براو ببخشایید
زیرا که محسور است
زیرا که ریشه های هستی بارآور شما
درخاک های غربت او نقب میزنند
وقلب زودباور اورا
با ذربه های موذی حسرت درکنج سینه اس متورم میسازد...


زنده یاد "فروغ فرخزاد"


دنیا


دست هایم را در جیب‌هایم فرو می‌برم

و عکس میگیرم 

ادامه مطلب ...

بی تو


عشق یعنی تو _
جه باشی جه نباشی……
بودی که بودی_
نبودی هم نبودی_
خیالی نیست_
بی تو هم صبح میشود_
بی تو هم شب میشود_
بی تو فقط کسی تو نمیشود_
(حتی اگر برابر با اصل شوی _
باز جایت همیشه خالیست ……)*



برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید




*نظر خودم درباره این یه تیکش:اینجا آرایه تلمیح به کار رفته

تلمیح به شعر فامیل دور ما آفای علی آقای لهراسبی:

یه جوری دلم تنگ میشه برات

محاله بتونی تصور کنی

گمونم نتونی حتی خودت   

جای خالیتو تو دلم پر کنی....                

بازم معرفت خدا


آدم ها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی؛
دوست بدار؛
کاری که خدا با تو می کند …

اینجوریاس!

بعله!


باید آرام سکوت کنم...

شب شده، دلم سخت ازین شب گرفته

آه بی تابم

شورش کابوس های شبانه

آرام  دقایقم را خیس کرده

بیزارم، از رویای نبودنت بیزارم

فریاد نبودنت در صدایم بغضی شده دلگیر

هوای ثانیه هایم مواج است و طوفانی …


ادامه مطلب ...

دلم گرفته...

خدایا!

داشتیم؟!

نه!واقعا داشتیم؟!

با همه آره،با منم آره؟! 

ادامه مطلب ...

بازم سختی...


خیلی سخته تو تمام تلاشت رو بکنی که اون آسوده باشه بعد اون تورو ظالم صدا کنه
تو با اون صادق باشی و اون دروغگو...
تو خودت رو وقف اون کنی و اون خودخواه باشه...
خیلی سخته...




به همین سادگی

ساده گفت:من لایق تو نیستم
نمیدانستم خواست بی لیاقتی خودش را یادآوری کند یا خیانتش را توجیه...


برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

سختی


خیلی سخته یکی و دوس داشته باشی و بدونی اونم خیلی دوستت داره اما نتونی بش برسی...
خیلی سخته بخاطر اطرافیان مجبور بشی ازش فاصله بگیری...
خیلی سخته پنهونی دوسش داشته باشی...
خیلی سخته...خیلی



برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

هوای دو نفره

هعیــــــــــــــــــ

دیروز رفتم کلاس،از مترو که پیاده شدم...مشالا!قربون قدوبالا کیفیت!خدا پدر شهردارو بیامرزه انقد این زیر گذره باحاله که نگوووو!

ولی خب داشتم گم میشدم توش؛آخه خیلی بزرگه!

اومدم بالا،شب شده بود... 

ادامه مطلب ...

رفت...

رفت...

به درک که رفت!...

من که خدانیستم بگم صد بار اگر توبه شکستی باز آی...

کسی که رفت به حرمتی چیزی که برده حق نداره برگرده...

مرد نبود پای حرفش وایسه لا اقل مرد باشه برنگرده |:

والا به قرآن!