-
ترس
پنجشنبه 1 اسفند 1392 10:13
واقعا اینجوریه!نه؟!
-
ای ستاره ها...
پنجشنبه 17 بهمن 1392 10:35
ای ستاره ها که بر فراز آسمان با نگاه خود اشاره گر نشسته اید ای ستاره ها که از ورای ابرها بر جهان ما نظاره گر نشسته اید آری،این منم که در دل سکوت شب نامه های عاشقانه پاره میکنم ای ستاره ها اگر به من مدد کنید دامن از غمش پر از ستاره میکنم با دلی که بوی وفا نبرده است جور بیکرانه و بهانه خوشتر است در کنار این مصاحبان خود...
-
i love you...
چهارشنبه 16 بهمن 1392 13:47
-
دل
چهارشنبه 9 بهمن 1392 15:33
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود... گاهی دلم برای باور های گذشته ام تنگ میشود... گاهی دلم برای پاکی های کودکانه ی قلبم میگیرد... گاهی آرزو میکنم ای کاش دلی نبود تا تنگ شود... تا خسته شود... تا بشکند...
-
دلتنگی
چهارشنبه 9 بهمن 1392 15:31
گاه دلتنگ میشوم دلتنگتر از همه دلتنگی ها... گوشه ای میشینم و حسرت ها رو میشمارم و باخت ها و صدای شکستن را نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم... کدام خواهش را نشنیدم و به کدام دلتنگی خندیدم که چنین دلتنگم...
-
متاسفم
سهشنبه 8 بهمن 1392 16:15
متــــــــاسفم… نه برای تو که دروغ برایــــت خـــود زندگیست… نه برای خودم که دروغ تنهـــا خط قرمز زندگیـــستــــ بـــرایم…. متاسفم که چرا مزه ے عشـــــــق را…. از دستـــــــــ تــــــو چشیــــدم…. تا همیشه در شکـــــــــــ دروغ بودنش بمـــانم….
-
طناب دار
سهشنبه 8 بهمن 1392 16:01
طناب را بر گردنش انداختند... گفتند:آخرین حرفت چیست؟ گفت:دیدار دوست... گفنتد:خفته است...تا صبح طناب میبافته ینی تـــــــــــــــــــــــــفــــــــــــــــــــــــــ تو ذات هرچی رفیق نامرده! نمیدونم!واقعا نمیدونم چرا همه دوستام نامرد از آب در میان...(سوء تفاهم نشه منظورم درمورده دختراس؛وگرنه ما که اصن از اوناش...
-
کم کم...
یکشنبه 6 بهمن 1392 16:29
به به!اصن حظ کنین!
-
مرا به یاد آور
یکشنبه 6 بهمن 1392 16:23
مرا به یاد بیاور فکر کن ، تمام ثانیه ها را بگرد آنقدر که دستهایت عبور زمان را لمس کنند . بگرد میان برگ های کهنه تقویم در ثانیه های نفس نفس در دقیقه های بودن و رفتن روی خط صاف آرامش چشمانم مرا یادت آمد ؟؟! ناله های آسمان درد ابر ، باد . قاصدک ، شعرهای ناتمام من نقطه چین های ترانه هایم …. مرا یادت هست؟!!؟؟ تنها از جنس...
-
سلامتی خودم
یکشنبه 6 بهمن 1392 16:07
به سلامتی من... که الان دلم واسه یه بیمعرفت تنگه... بغضموقورت میدم که جلوهمه گریه نکنم... منی که باهراهنگی فقط یادیه نفرمیفتم... منی که این شبای سردوبی رویا روهدفون توگوش وبابغض میخوابم... منی که شکستنم ولی نمیتونم نبخشمشون رفیق حال وروزم شدیدبارونیه...
-
عشق
یکشنبه 6 بهمن 1392 16:06
کی میگه عشق یعنی ع=علاقه ش=شدید ق=قلبی؟؟ به نظرمن عشق یعنی ع=عمیقترین ش=شکست ق=قلبها اگه احساست غیراینه بدون گودزیلایی...
-
پاستیل
یکشنبه 6 بهمن 1392 16:01
پسره اونروز یه جوری بم میگه دخترا دنبالمن انگار پاستیل نوشابه ایه! والا به قرآن! هرکی خواس بیاد بش بگم دقیقا کیو میگم!
-
هیســــــــــــــــــ
یکشنبه 6 بهمن 1392 15:58
هیســـــــــــــــــــــــــــــ آرامتر لایک کنید! مبادا وجدان عشقم از آغوش دیگری بیدار شود...
-
زمستون
یکشنبه 6 بهمن 1392 15:50
خیلی از یخ کردن های ما از سرما نیست...! لحن بعضی ها زمستونیه...!! قابل توجه دوستای نامرد...
-
شبکه خبرو علی صادقی؟!
یکشنبه 6 بهمن 1392 15:45
برین کیفشو بکنین:
-
تو
یکشنبه 6 بهمن 1392 15:33
توی دنیا دوتا نا بینا میشناسم یکی تو که هیچ وقت عشقم رو ندیدی یکی من که کسی جز تو ندیدم …
-
چت
پنجشنبه 3 بهمن 1392 11:16
پسره با دختره چت میکرده: پسره :میشه یکم دیگه بحرفیم؟ دختر :نه، باید برم پسر: PLZzZZz یکم دیگه بمون دختر :نمیشه!! مامانم گفته اگه الان نرم بخوابم میاد پایین و سرمو میکوبه به کیبو فگئو تبخد آوعپقبسفدگ دجدو د دکسییدهد قکتو!
-
عاقبت شکلک
پنجشنبه 3 بهمن 1392 11:15
دیشب تو جملک مجید نامی نوشته بود: تو خیابون باماشینم میرفتم. یه مزداهم که یه دخترپسربودن ازم سبقت گرفتن دختره به حالت تمسخرشکلک درآوردگازشوگرفتم رفتم کنارماشینشونوگفتم عزیزم عشق جدیدمبارک! دیگه بهم زنگ نزن از آینه بغل دیدم پسره دخترو پیاده کرد و رفت |: نکته اخلاقی :با پسر جماعت در نیوفتین نکته اخلاقی من:تو خیابون شکلک...
-
نامه ی پدر
چهارشنبه 2 بهمن 1392 20:41
نامه ای از یک پدر به دخترش: حتما بخونیدش دخترکم برای کسی که برایت نمیجنگد نجنگ....چرا اشکهایت را هر روز پاک کنی....کسی که باعث گریه ات میشود پاک کن...دخترکم به سوی کسی که ناز میکنددست نیاز دراز نکن...بیاموز این تو هستی که باید ناز کنی....دخترکم تو ز یباترینی... .همیشه با این باور زندگی کن...خودت را فراموش نکن... .شاید...
-
تعطیل است...!
شنبه 28 دی 1392 15:34
زنده یاد حسین پناهی: می دانی یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تـعطیــل است و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویـی بگذار منتـظـر بمانند...
-
چشمان بسته
شنبه 28 دی 1392 11:58
دستم را می کشید تا قدم هایم به گام هایش برسند …. باد می پیچید در پیچ وتاب شب گیسوان ش گفت : ” چشمانت را ببند تا من به جای تو ببینم …” بستم … و دیگر هیچ ندیدم … حتی رفتنش را …!!! حالا هر نگاهی که شب را نوشیده باشد هر سایۀ بلندی که بر دیوار تکیه کند هر دستی که در گردن سه تار بنشیند …. همه و همه مرا به یاد ” صدایی “ می...
-
خوش شانسی
شنبه 28 دی 1392 11:15
خــــــــــــــــــــــب امروز چه روز خوبیه شانسو حال میکنی؟! رفتم مدرسه بعدا گفتن بلند شین برین خونتون! جریان از اونجا شروع شده بود که سارا و دوستاش رفتن پیش خانم فراهانی که اعتراض کنن که چرا اولیا چارشنبه تطیل بودن و حالا شنبه رو هم تطیل کنین...خانم فراهانی هم گفته بود اگه شنبه نیاین غیبت موجهه!منم میدونستم ولی دلم...
-
غزل
جمعه 27 دی 1392 12:18
امشب به قصه ی دل من گوش میکی فردا مرا چو قصه فراموش میکنی چون سنگ ها صدای مرا گوش میکنی سنگی و ناشنیده فراموش میکنی رگبار نو بهاری و و خواب دریچه را از ضربه های وسوسه مغشوش میکنی دست مرا که ساقه سبز نوازش است با برگ های مرده هم آغوش میکنی گمراه تر ز روح شرابی و دیده را در شعله می نشانی و مدهوش میکنی ای ماهی طلایی...
-
ببخش...
جمعه 27 دی 1392 12:09
این شعرو تو وبلاگم که با ساحل درست کردم گذاشتم اما دلم نیومد اینجا هم نذارم آخه وقتی میخونمش آرامش میگیرم... براو ببخشایید... بر او که گاه گاه پیوند دردناک وجودش را با آب های راکد وحفره های خالی،از یاد میبرد و ابلهانه میپندارد که حق زیستن دارد...! براو ببخشایید... برخشم بی تفاوت یک تصویر که آرزوی دوردست تحرک دردیدگان...
-
دنیا
پنجشنبه 26 دی 1392 16:55
دست هایم را در جیبهایم فرو میبرم و عکس میگیرم هیچکس نخواهد فهمید از پشت عینک بزرگ سیاهم با چه تردیدی دنیایِ بزرگ سیاه مان را تماشا میکنم بگذار هیچکس نفهمد من چه میکشم بگذار هیچکس نفهمد ما چه میکشیم آدم ها ظاهر آسوده را بیشتر دوست دارند تا آسودگیِ خاطر را دستهایت را در جیبهایت فرو کن بگذار آدمها از باورهای...
-
بی تو
پنجشنبه 26 دی 1392 16:50
عشق یعنی تو _ جه باشی جه نباشی…… بودی که بودی_ نبودی هم نبودی_ خیالی نیست_ بی تو هم صبح میشود_ بی تو هم شب میشود_ بی تو فقط کسی تو نمیشود_ (حتی اگر برابر با اصل شوی _ باز جایت همیشه خالیست ……)* *نظر خودم درباره این یه تیکش:اینجا آرایه تلمیح به کار رفته تلمیح به شعر فامیل دور ما آفای علی آقای لهراسبی: یه جوری دلم تنگ...
-
بازم معرفت خدا
پنجشنبه 26 دی 1392 16:23
آدم ها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی؛ دوست بدار؛ کاری که خدا با تو می کند … اینجوریاس! بعله!
-
باید آرام سکوت کنم...
پنجشنبه 26 دی 1392 14:42
شب شده، دلم سخت ازین شب گرفته آه بی تابم شورش کابوس های شبانه آرام دقایقم را خیس کرده بیزارم، از رویای نبودنت بیزارم فریاد نبودنت در صدایم بغضی شده دلگیر هوای ثانیه هایم مواج است و طوفانی … شب شده، دلم سخت ازین شب گرفته دریای دلم چگونه قرار گیرد که قرار بی قراری هایش ساز رفتن می نوازد !؟ کاش پای رفتنت سست شود … کاش...
-
دلم گرفته...
چهارشنبه 25 دی 1392 16:24
خدایا! داشتیم؟! نه!واقعا داشتیم؟! با همه آره،با منم آره؟! دلم از دنیاتو آدمای نامردش گرفته دنیای من پر شده از دستاییه که هیـــــــچ وقت خسته نمیشن از نگه داشتن نقاب هاشون آدمایی که با کلی مشغله ای که دارن بازم تو کار بقیه فضولی میکنن حالا کاش فقط فضولی کنن...وایمیسن ببینن من یه کاریو پنهونی انجام بدم میان یه هفت هشت...
-
بازم سختی...
چهارشنبه 25 دی 1392 15:34
خیلی سخته تو تمام تلاشت رو بکنی که اون آسوده باشه بعد اون تورو ظالم صدا کنه تو با اون صادق باشی و اون دروغگو... تو خودت رو وقف اون کنی و اون خودخواه باشه... خیلی سخته...